کتاب نسترن ها بر شانه دیوار نوشته پیمانه روشن زاده
توضیحات
کتاب نسترن ها بر شانه دیوار نوشته پیمانه روشن زاده
... فانوس خودش را انداخت توی استخر. چه آبی! مثل اشک چشم زلال و سرد عین تگرگ! چه موجی داشت! آب او را با خودش برد به طرف دانشکده هنرهای زیبا. پاسبان با سبیلهای از بناگوش دررفته، با نگاه ترسناکش دور استخر میدوید. قلب فانوس به شدت میتپید: «نکنه خفه بشم، من که شنا بلد نیستم!»
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.