کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو نیکولایوویچ تولستوی ترجمه سروش حبیبی
کتاب رمان جالب مرگ ايوان ايليچ چكيده اي از فلسفه تولستوي و بازتابي از كمال اخلاقيات او پس از تجديد نظرهاي فكري عميق است. تولستوي عقيده دارد كه زندگي قهرمان داستان ساده ترين، عادي ترين و در نتيجه وحشتناك ترين نوع زندگي بوده است. زندگي ايوان مي تواند زندگي هر انسان ديگري باشد و به بيان ديگر بسياري از انسان ها شباهت هاي زيادي با او دارند. اين رمان گوياي نظر تولستوي درباره رسالت هنر نيز هست. در عمارت بزرگ دادگستري، هنگام رسيدگي به دعواي خانواده ملوينسكي دادستان و اعضاي دادگاه طي زمان تعطيل جلسه براي تنفس در اتاق ايوان يگورويچ شبك گرد آمده بودند و بحث به پرونده پر سر و صداي كراسوسكي كشيده بود. فيودور واسيلي يويچ با حرارت بسياري ميكوشيد ثابت كند كه دادگاه صلاحيت رسيدگي به اين پروند را ندارد و ايوان يگورويچ سر حرف خود پافشاري ميكرد كه دارد. اما پيوتر ايوانويچ كه از ابتدا به بحث وارد نشده بود توجهي به آن چه ميگفتند نداشت و سر خود را به خبرنامهاي كه تازه آورده بودند گرم كرده بود. گفت آقايان ايوان ايليچ هم مرد...