کتاب قصه های پریان و داستان ها نوشته هانس کریستین اندرسن
مجموعه چهار جلدي پري جنگلي و ۳۹ داستان ديگر در كرانه باختري ژوتلنديم، بفهمي نفهمي در شمال ترب زار پهناور، صداي كوبش موج ها را بر ساحل مي شنويم، اما نمي توانيم اقيانوس را ببينيم چون يك تپه دراز ماسه ميان ما و دريا گسترده شده. اسب هايمان خسته اند. بردن كالسه از جاده شني كار دشواري بود، اما هرطور بود به مقصد رسيديم. بالاي تپه بناهايي است: كشتزاري است كه بر روي بقاياي صومعه بورگ بوم ساخته شده؛ كليسا كماكان پابرجاست. پري دريايي و ۲۸داستان ديگر سربازي با حركت قدم رو از جاده پايين مي آمد... چپ! راست!... چپ... راست! كوله به پشت و شمشير به كمر بود. در جنگ پيكار كرده بود و حالا داشت مي رفت به خانه. در راه به زن جادوگري رسيد كه زشت و بدتركيب بود و لب پايينش به روي سينه اش آويخته بود. جادوگره گفت: عصر بخير، سرباز جوان. چه شمشير قشنگ و كوله پشتي گنده اي داري. معلوم است كه از آن سربازهاي به تمام معنايي! هر قدر پول كه بخواهي به تو مي دهم. آدم برفي و ۳۲ داستان ديگر دخترك كبريت فروش و ۵۳ داستان ديگر