کتاب قتل راجر آکروید نوشته آگاتا کریستی
اهالی روستای کوچک "کینگز آبوت" همه از مرگ خانم فرارز حرف میزنند که یکی از بیماران دکتر جیمز شپارد بوده. خانم فرارز ظاهرا به علت مصرف بیش از اندازه ورونال فوت کرده و بسیاری از اهالی روستا از جمله کارولین، خواهر فضول جیمز، معتقدند که خانم فرارز چون شوهرش را با آرسنیک به قتل رسانده، دچار عذاب وجدان شده و خودکشی کرده. خانم فرارز قرار بوده پس از گذشت مدتی از برگزاری مراسم عزاداری شوهرش، با جوان شایستهای به نام راجر آکروید ازدواج کند. دکتر شپارد با یکی از همسایههایش به نام هرکول پوآرو دربارهی این مسائل صحبت میکند. پوآرو بلژیکی است و قبلا کارآگاه بوده و حالا بازنشسته شده و اوقاتش را به کشت کدو مسمایی میگذراند. شب بعد دکتر شپارد برای شام به منزل راجر آکروید دعوت میشود و پس از شام آکروید نزد او اعتراف میکند که از مرگ خانم فرارز عذاب وجدان دارد. شپارد از آکروید جدا میشود و به خانه برمیگردد. ولی هنوز یک ساعت نگذشته که دوباره به خانه آکروید احضار میشود ... به سرعت اتومبيلم را از گاراژ خارج كردم و به طرف فرنلي به راه افتادم. با بي صبري زنگ زدم و چون پاسخي نيامد دوباره زنگ زدم. صداي زنجير به گوشم خورد و بعد پاركر، كه در قيافه اش هيچ نشاني از هيجان ديده نمي شد، ميان در ظاهر شد. او را به كناري زدم و وارد شدم.