کتاب خانم صاحبخانه نوشته فئودور داستایوفسکی ترجمه پرویز داریوش
در اين كتاب با مردي نيمه ديوانه و از دنيا روگردانده مواجه مي شويم كه درصدد است همه تلخي شرنگي را كه سركشيده است سر بيچاره اي تلافي كند. در اين ميان خود دچار شراره عشقي مي شود كه معتقد است زني بيچاره تقديم او مي كند... اين داستان در سال ۱۸۴۷ نوشته شده است و زندگي مردی به نام اردنیف را روايت مي كند که به دنبال خانه می گردد چرا که صاحبخانه ی سابقش، به دلیل خاصی سن پطرزبورگ را ترک کرده است و حال او مجبور شده است که به دنبال خانه ی جدیدی بگردد. وی که فردی منزوی و در تمام مدت مشغول فعالیت های علمی خود بوده است به تجربه های جدیدی دست می زند و سر انجام زیبایی زنی توجه او را جلب می کند و با تعقیب آنها و ملاقات های دیگر با زن و پیرمرد همراه او در خانه ی آنها اتاقی اجاره می کند. داستان حول روابط و احوال درونی اردنیف، پیرمرد و دخترک زیبا که نام او کاترین است می گذرد.... اين داستان نيز هم مانند بسیاری از داستانهای داستایوفسکی کنکاش درونی ذهن شخصیتهای داستان به خصوص شخصیت اصلی را به تصویر میکشد و همین کنکاشها تنه اصلی داستان را میسازند. در این رمان هم یک جوان روس درگیر رابطهای میشود که از طرفی به نظر بسیار وحشتناک میرسد و از طرف دیگر با مسائل ذهنی و افکار روانشناسانه سر و کار دارد.