کتاب توپوز قلی میرزا نوشته ل. پ. الول ساتن
توضیحات
کتاب توپوز قلی میرزا نوشته ل. پ. الول ساتن
من غلامرضا يم و در مزرعه اي هستم و وجين مي كنم و الآن مي خوام يه قصه اي عرض كنم: يك روزي يك سلطاني بود. گفت: سلموني! گفت: بله. گفت: بيا سرمنا اصلاح كن. گفت: چشم. قديفه را انداخت گردن سلطان و سر سلطان كه اصلاح كرد، آينه را به دست سلطان داد. سلطان نگاه به چهره آينه كرد دستش بلرزي و آينه دستش بفتاد و بيشكي(بيفتاد و بشكست). سلموني كم كم فرار كرد.
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.