دانلود کتاب اشرف افغان بر تختگاه اصفهان اثر ویلم فلور ترجمه ابوالقاسم سری

 اشرف خان پس از رسیدن به تاج و تخت امان الله خان را حامی اصلی خود خوانده و دستور داد
که مهر و امضای او را همچون مهرشاه معتبر دانند. اما این مرد خونخوار و پول پرست نمی توانست این اعتبار را زمانی در از حفظ کند. او که بار دیگر خود را بر اریکه قدرت میدید به دزدی و اخاذی آغازید و سندی را با امضای بیست و پنج تن جعل کرد و به اشرف پیشنهاد نمود که آنان را بکشد و اموالشان را برای غنی ساختن گنجینه پادشاهی مصادره کنند. نام هلندیان در آغاز فهرست نامهای این بیست و پنج تن و پس از آنها نام برخی از بلندپایگان افغانی بود و از آن جمله اعتماد الدولة قورچی باشیان و سایر رجال ایرانی و سرانجام معتبرترین بازرگانان شهر در این فهرست بودند. حتی اسخارور نتوانست نخهای از این فهرست ۲۵ نفره به دست آورد. او تنها به طور شفاهی خبر یافت که اشرف در پاسخ امان الله خان گفته است: کشتن این کسان موجب بروز واکنش خواهد شد باید با این مسئله با احتیاط برخورد شود امان الله خان با الماس خان نیز همین طور رفتار کرده بود.
نوکرانش الماس خان را زیر کشکی بی رحمانه گرفته بودند تا آنچه را که از خزانه پادشاهی خارج شده بود پیدا کنند الماس خان اعتراف کرد که به هلندیان وثیقه ای داده است. افغانان بی درنگ از شرکت هلند خواستند که بنا به دستور اشرف و امان الله خان آن وثیقه را بازپس دهند. دیلماج شرکت نخست نزد امان الله خان رفت و او دیلماج را نزد خواجه سیاه آغا صالح رئیس پاسداران حرم
شاه فرستاد.
ارمنیان و بالیان ها نیز ناچار شدند که هر چه را گرفته بودند دوباره به امان الله خان بازیس بدهند افغانان حاضر نبودند. این چیزها را به همان بهائی که در هنگام بازیس دادن برای آنها تعیین کرده بودند. بپذیرند. از این رو ارمنیان و بانیانها ناگزیر میبایست با دادن اشیای اضافی اختلاف بها را جبران کنند. در این حیص و بیص الماس خان از فرط نومیدی و افسردگی در ۲۷ آوریل گلوی خود را چاک داد و افغانان سر از تنش جدا کرده آن را در مقابل کاخ پادشاهی به نمایش گذاشتند.
لخارور در این باره نوشته با الماس خان نیز به همان شیوه رفتار نمودند که با بسیاری از
کان دیگر که اشرف شایستگی کمترین خدمات آنها را نداشت.»
امان الله خان در این مقام چندان نباشید زیرا دو روز پس از این رویداد این درویش مغروره را در حالی که دستانش در پس پشت بسته شده بود از کاخ شاهی به خانه ولی خان بردند. در آنجا پاهایش را به زنجیری گران بستند و بر گردنش فلاده آهنین زیبائی استوار ساختند. این کار افغانان ایرانیان و بیگانگان را بسیار شادمان ساخت چندی بعد غل و زنجیر را از وی برگرفتند اما همچتان در خانه ولی خان زندانی ماند عموی او ملاباشی یعنی میانجی را در یکی از اتاقهای خانه خودش محبوس ساخته بودند تا از تابش آفتاب مصون بماند او را گهگاه نزد شاه می آوردند اما هندیان از هدف این کار آگاه نگشتند. تنها در یافتند که دارانی مصادره شده امان الله خان بسیار با ارزش بوده و برخی تخمینا میزان آن را سیصد هزار تومان دانسته اند.
الخارور مینویسد: «خدا را سپاس که این دومین امان هم خانه خراب شد و بسیاری از مردم بی گناه از دست او خلاصی یافتند»

 

برای خرید کتاب اشرف افغان بر تختگاه اصفهان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 شاه اشرف کان زیر را به کارهای بسیار مهم دولت برگماشت:
زله اخان اعتماد الدولة
قادر خان قورچی باشی
قاسم خان حاکم لرهای بختیاری اتفتگی ی آغاسی باشی (در مقام خود ماند)
محمد امین بیگ اقولار آغاسی باشی
محمدنشان خان ایشک آغاسی باشی
با نام جدید اخلاص خان)
ناصر خان دیوان بیگی
اسماعیل سلطان میرا خورباشی
میرزا رفیعا مستوفی الممالک
میرزا اسماعیل مستوفی خاصه
میرزا ابراهیم منشی الممالک و صاحب رقم اعتماد الدولة
میرزا تقی داماد میرزا رفیعا وقایع نویس
میرزا احمد پسر میرزا رفیعا کلانتر اصفهان باقی ماند
میرزا مؤمن برادر مرحوم میرزا محمد وزیر اصفهان
میرزا علی مستوفي خاصة اسبق
پسر میرزا محمد علی أمستوفی اصفهان
ملا زعفران املاباشی
ميا صديق أقاضی القضات یا نواب


دیری نپایید که میاصدیق از کار بر کنار گشت چون اعتماد الدولة اسبق محمد قلی خان را بدون اجازه شاه اشرف از خانه اش بیرون کرده و خاله او را منصرف شده بود گلاب نیز که به دستور اعتماد الدوله برای پاسخگویی به کارهایش در زمان تصدی امور مالی تحت تعقیب قرار گرفته بود و به میا صدیق پناهنده شده بود در امان نماند و به چوب فلک بسته شد و برای نجات جان خود پذیرفت که ختنه شود و نام تازه ابراهیم بیگ را بر او نهادند.
هلندیان در طی چند روزی معدود تغییرات زیادی را در حکومت مشاهده کردند اما هیچ یک از این تغییرات سود چندانی برای آنها به بار نیاورد. در ۳۰ آوریل ایشک آغاسی باشی با خبر خوش نزد هلندیان آمد و گفت شاد باشید که دوران ناگواریها گذشته و شاه در مجلس شاهی که بزودی انعقاد خواهد یافت تفقد خود را نسبت به شما نشان خواهد داد. او به طور شفاهی به هلندیان گفت که به یوزباشی هندوستانی که نگهبان دروازه محل نمایندگی هلند بوده دستور داده تا زمانی که فرستاده شاه بیاید و به هلندی ها آزادی اعطاء نماید یکی از تایین هایش را به جای خود بگمارد. دیری نمائید.

که یوزباشی بازگشت و طبق دستور یا بدون دستور شاه به تابینهایش گفت شاه دستور و اجازه داده که هلندیان در محل نمایندگی خود بمانند هلندیان نمی دانستند به چه کسی باید شکایت برند و از این رو هر استاک بودند جریان ما وقع را به گوش قولار آغلی باشی محمد امین بیگ رساندند اما پاسخ روشتی دریافت نکردند. ناچار ساکت ماندند و گوش به زنگ تا بدانند چه کسی در حکومت از دیگران بانفوذتر است. 2 در ۲۸ مه شاه اشرف سوار بر اسب به فرح آباد رفت و بیست و دو تن از بزرگان و رجال باقیمانده ایران را به آنجا فراخواند و دستور داد که نوزده آن از این جمع را به هلاکت رساند یعنی اقتصاد الدولة بيشين محمد قلی خان دو تن از فورچی باشیان شیخ علیخان و مصطفی قلی خان میرزا رحیم حکیم باشی طهماسب خان میرا خورباشی زندانیان زیر: فرج الله خان، اسماعیل بیگ الله وردی بیگ ناظر بیوتات و بازده تن دیگر که مقامات پائین تری داشتند.

اشرف در پی شفاعت وساطت اعتماد الدوله از خون شاهزاده تازی سید عبد الله خان و دو ایرانی سالخورده که مقام پائین تری داشتند در گذشته می گفتند که انگیزه این کار شنیع شایعاتی بوده که از آغاز حکومت الشرف بر سر زبانها افتاده است که اشرف با شاه طهماسب میرزا مکاتبه دارد و تنها تا زمانی که شاه طهماسب به اصفهان نرسیده است او عهده دار حکومت خواهد بود و شایعاتی از این دست. افزون بر این کشتگان بالا به توطئه برای قتل شاه متهم شده بودند. به اغلب احتمال خود شاه اشرف این شایعات را بر سر زبانها انداخته و شایع کرده بود که طهماسب میرزا نسبت به این رجال ایرانی تفقد و التفات دارد تا ایشان به نامهنگاری به شاهزاده ترغیب شوند و شاهزاده دلگرم شده با شمار اندک سپاهیانش باک نداشته به اصفهان آید شاه اشرف این رجال و ادعای پذیرش مذهب شیعه را دستاویزی ساخته بود تا بدین وسیله طهماسب میرزا را به دام افکند نیز به همین منظور پیکرهای شاهزادگان مقتول را که در تابوتهای آراسته و با اسکورت باشکوهی مشایعت میشد به قیم یا سرزمین دشمنان خود آورد تا در گورستان پادشاهی به خاک سپارد.

اشرف که شنیده بود طهماسب میرزا با سپاهیان اندک به سوی اصفهان ریاست کلیه سپاهیانش را گرد کرده به جالب او شناخت می گویند از کاشان نامه ای به سیاقی نامه پیشین خود برای طهماسب میرزا فرستاد تا او از خواب ترف خود بیدار نشود و اشرف بتواند بر او شبیخون زند اما به قول راوی خدایند حیله او را نقش بر آب ساخت طهماسب میرزا که چهار هزار سپاهی با خود داشت طلابهای در پیشاپیش فرستاد تا از مقاصد افغانان آگاه شود ایتان در پی حمله سخت افغانان پس از اندک مقاومتی گریختند و سرکردستان میرزا عبد الكريم که نه سال پیش مستوفی خاصه بوده به چنگ افغانان افتاده و هنوز در اسارت به سر می برد طهماسب میرزا با شنیدن این خبرها با باقیمانده سپاه خود به مازندران گریخت و دشمنانش او را تا به درون جنگل دنبال کردند. افغانان که از شکست نقشه خود خشمناک شده بودند شهرهای ساوه تهران و قم را محاصره کردند و اشرف با پانصد سیاهی به اصفهان بازگشت.

سرکرده سپاهیان محاصره گر ساوه سیدال خان و سرکرده سپاهیان محاصره گر تهران زبردست خان حاکم پیشین شیراز بود. زبردست خان در نخستین شبی که اشرف به تاج و تخت رسیده بود به اصفهان فراخوانده شده بی درنگ چاپاروار به اصفهان آمده بود. در این شهر کتک مفصلی نوش جان کرده تمام اموالش را در برابر کلیه خدمت هایی که انجام داده بود مصادره کرده و تنها دو سه روز پیش از این لشکرکشی او را از زندان آزاد کرده بودند. الشرف باروخان را مأمور محاصره شهر قم ساخته بود ولی تا آنجا که هلندیان خبر دادند، هنوز پیشرفتی حاصل نکرده بود و به نظر میرسد که این سپاهیان محاصره گر از ترس کشته شدن به تاراج روستاهای پیرامون این شهرها بسنده کرده باشند.

در ۱۷ ژولیه سپاهیان افغان همراه با طبل ها بار و ینه اسیان و میرزا عبد الكريم أسير سابق الذکر به نشانه پیروزی وارد اصفهان شدند چون هلندیان خبر یافتند که پس از این پیروزی ملا زعفران نفوذ فراوان یافته است. هندیان به ملای نامبرده خبر دادند که بی هیچ سببی زندانی هستند. پس از آن که ملا زعفران با هلندیان آشنا شد و داست که حکومت پیشین با آنها چه کرده است. اسخارور از او خواست که درباره این رفتار غیر منتظره که با هندیان شده بررسی کرده و بگوید که هلندیان چه باید بکنند. ملا زعفران با شاه اشرف درباره وضع ید هلندیان در ۳۰ مه صحبت کرد و برای شاه روشن ساخت که هلندیان در زمان حکومت محمود کمپانی گماشته شود.

آن گاه شاه اشرف دستور داده بود که هلندیان باید وضع و اهمیت سابق خود را بازیابند و از فولدر آغاسی خواسته بود که دستورهای ملا زعفران را درباره مندیان موی و اجرا کنند. اما قوللر آغاسی دستورهای شاه را بد جوری فهمیده بود و نگهبان کنونی دروازه محل کمپانی را در سوم ژوئیه از کار برکنار و پوریاشی هندوستانی را که قبلا نگهبان دروازه بود دوباره به همین کار گماشته و به او دستور داده بود که تا او با شاه دستور ندهند هیچ هلندی مأذون نیست که از ساختمان بیرون بیاید. فولار آغاسی برای اخذ پول اجرای این دستور را روز به روز به تعویق می افکند. بعد ملا زعفران به هلندیان پیشنهاد کرد که درخواست نامه ای به شخص شاه بنویسند ولی از نگهبان دروازه سختی به میان نیاورند فقط از او بخواهند که امتیازات پیشین آنها را تأیید کند زیرا اگر شاه آن امتیازات را تأیید میکرد هلندیان میتوانستند از شر این مهمانان ناخوانده یعنی نگهبانان رهایی پابند بنابر این هلندیان در خواست نامه را نوشته نزد ملا زعفران فرستادند و او در ۳۰ ژوئیه ۱۷۲۵ آن را به شاه داد.

نتیجه این شد که شاه از فولار آغلی خواست که فردای آن روز هلندیان را به دربار آورد و آنها را از تفقد خود مطمئن ساخته و به داروغه جلقا خواجه سفید ملا موسی دستور داد که با هندیان همکاری کرده به آنها و نیز اعتماد الدولة خبر دهد که اعتماد الدوله باید چند روز دیگر برای نشان دادن التفات شاه هلندیان را به دربار فرا خواند ملا موسی به گونه یک مهماندار هلندیان را نزد محمد امین بیگ قولار آغاسی آورد هلندیان دیدند که قولار آغاسی درباره مطالبی که باید به آنها بگوید متحیر است او فقط دستورهای شاه را به آنها ابلاغ کرد و پرسید که به جز آن درخواست آیا مطلب دیگری برای گفتن ندارید تا من به شاه بگویی هلندیان که دیدند او با اینکه منصب و خاله الماس خان را صاحب کرده وظایف و مسئولیتهای خود را نمیداند گفتند که اگر در آینده درخواستی داشته باشیم امیدواریم که بتونیم روی کمک و التفات شما حساب کنیم. آنگاه فولدر آغاسی گفت که هلندیان در آمد و رفت در محل نمایندگی خود مانند روزگاران پیشین آزادند و من به یوزباشی دستور داده ام که آنها را از رفت و آمد باز ندارد.

هلندیان بعد فکر کردند که احتمالا او با درخواستشان که خلاصی یافتن از شر نگهبان دروازه محل کمپانی است موافقت کرده است اما چون میترسیدند که واکنش سولی در او پدید شود و فکرهای دیگری در کله کودن او راه یابد پس از گرفتن رخصت از او به محل نمایندگی خود بازگشتند. وضع هلندیلن تا ۱۸ ایت ۱۷۳۵ به این منوال بود در این روز که منتظر بودند شاه آنها را احضار کند ملا موسی به دستور شاه به کمپانی آمد و گفت فردا که عید قربان است باید به مجلس شاهی بیاید.

 

دانلود کتاب اشرف افغان بر تختگاه اصفهان