نيشابور از آن جا كه در طی راه هاي تجارتي قرار داشته است، پيوسته مورد توجه بازرگانان ايراني و خارجي بوده است . از جمله ي اين بازرگانان خارجي ، ميرزا سراج الدين حاج عبدالرئوف بخارايي است . وي كه به جهت تجارت به شهرهاي بسياري از ايران سفر كرده ، خراسان و به ويژه نيشابور را جهت خريد « پنبه » انتخاب نموده بود . و چون انسان با ذوقي بود در جريان تجارت به نوشتن خاطرات سفر خود نيز مي پرداخت و حاصل آن كتابي شد به نام « تحف اهل بخارا » . ميرزا سراج ، كه پدرش صراف بود ، مدتي از روزگار جواني را به خواست پدر و با سرمايه ي وي به كار صرافي مشغول شد ، اما خواندن و نوشتن را ترجيح مي داد . زبان روسي و فرانسه را در همان نوجواني فراگرفت . كم كم اهل تجارت و بازرگاني شد و معاملات كلان پنبه و ابريشم انجام مي داد . به طوري كه به ميلان ايتاليا و مارسي فرانسه نيز كالاهاي تجارتي مي فرستاد . و همين امر موجب شد تا سفرهايي به اروپا داشته باشد . در جريان اين سفرها ، از شهرهاي : اسلامبول ، صوفيه ، بلگراد ، بوداپست ، وين ، برلن ، پاريس ، لندن و مسكو ديدن مي كند . در گير و دار همين سفرها از ايران هم سردرآورد و چند سال در ايران اقامت كرد و در شهرهاي گوناگون علاوه بر تجارت ، به پزشكي نيز مشغول شد . پس از بازگشت به بخارا ، به مرتب نمودن سفرنامه ي خويش همت گماشت و در شعبان سال 1330 هجري قمري آن را به پايان رسانيد . ...دو شب به راه خوابيده ، روز سيوم وارد نيشابور گرديديم . در نيشابور در يك كاروان سرا ، در منزل يك نفر تاجر مسيحي دو شب مانديم . پنبه هاي نيشابور هنوز حاضر نشده بود . دو روز كه در نيشابور بودم ، به سياحت شهر مذكور برآمدم . بد شهري نبود و اطراف آن تمام كوهستان هاي آب شار ، باغات و چشمه زار و قنوات بسياري دارد . زمينش هم حاصل خيز و منبت مي باشد . شهر مذكور در دامنه هاي كوه هاي مرتفع واقع است . كوه فيروزه هم در نيشابور است . زراعت گندم و جو و پنبه و ساير نباتات ارضي بسيار است . سير اشجار و فواكه هم بسيار مي رويد . باغ انگور و زردآلو هم بسيار است و هواي بسيار با صفايي دارد ....